شبه علم

     نظر به طوفان فکری و عقیدتی که این روزها در پی شدت گرفتن شیوع بیماری کرونا در کشور درگرفته، لازم دیده شد یکبار دیگر به مسأله شبه علم (یا Pseudo Science) بازگردیم.  در مطالب پیشین، چه صریح چه ضمنی، مکرر در مکرر به این پدیده پرداخته ایم، مثلاً در "پدیده های ناشناخته" یا "هموپاتی" و امثال آن مندرج در بهمن 1394.  موضوع اصلی شبه علم همانا پرداختن به  همان خط فکری خرافات و جعلیات است، منتها بزک کردن آنها به زیور آب و رنگ علم است.  مخاطب شبه علم کیست؟:  طبقه متوسط و عموم مردم درس خوانده.  این در حالیست که مردم عامی و بیسواد مستقیماً با خرافات تغذیه میشوند و نیازی به تجمل گرائی نیست.  چه کسانی تولید کننده این مطالب هستند؟:  افرادی با سطح سواد متوسط و حتی گاهی دانشمند.  انگیزه این کار چیست؟: 1- انگیزه عمومی تقریباً همانست که زکریا رازی، دانشمند بلند مرتبه عقل گرای ما، همان را گفته یعنی علاقه ذاتی مردم به نوادر و چیزهای عجیب و غریب.  2- انگیزه های فرعی متفاوتند.  برخی صادقند ولی دچار سوء تفاهم و واقعاً تصور میکنند رازی را کشف کرده اند که دیگران غافلند.  اما بخش مهمی از انگیزه ها حول و حوش شهرت و باز کردن دکان برای مقاصد مالی یا مقامات ی است.  گاهی هم رنگ و بوی مذهبی دارد با تصور اینکه با دامن زدن به نقل قول های جعلی، بدینوسیله عرش الهی را پشتیبانی میکنند.  بد نیست، عناصر مهم در این پدیده را یک به یک بررسی کنیم:

1- شیفتگی انسان به عجائب:  در توضیح پدیده ها دو روایت ممکنست وجود داشته باشد.  یکی منطقی و بر مبنای روال طبیعی و  عادی.  یکی هم بر مبنای عجائب و خوارق عادت، یعنی روال غیر طبیعی و چه بسا ماوراءالطبیعه.  مردم، از جمله نگارنده این سطور، معمولاً مایل و علاقمندند که روایت دوم را پذیرا شوند.  این یک میل عجیب در انسان است که شگفت زدگی را دوست میدارد و همچون ورزش های خاص، عاشق افزایش "آدرنالین ذهن" است.  در همین راستا، خواندن رمان های علمی-تخیلی و تماشای فیلم های هیجانی را دوست میدارد.  چند نفر تماشای فیلم های یخ زده خالی از هیجان را دوست دارند؟ این حسّ بسیار خوب و قابل احترامی است منتها اکثریت آدم های منطقی، فضای زندگی واقعی را همواره از فضای شیفتگی ذهنی جدا نگاه داشته و دو حساب مستقل برایش باز میکنند.  شاید یکی از دلائلی که این ایام مردم  اینهمه اطلاعات غلط، ولی هیجان انگیز، را در فضای مجازی مبادله میکنند از همین علاقه ریشه میگیرد.

2- طب سنتی: یکی از مسائل مبتلابه ما چه در این ایام و چه در گذشته همین طب سنتی است که فقط مختص ما هم نیست.  اخیراً بر اساس آخرین تحقیقات درباره ویروس کرونا، ناقل اولیه آن به انسان پانگولین (مورچه خوار) اعلام شد.  گوشت این حیوان ترسناک را چینی ها میخورند و از پولک پوستی آن در طب سنتی استفاده میکنند.  چه بسا علت مصرف گوشت آن نیز از جهت طب سنتی باشد و معمولاً برای افزایش قوه باء است.  ببینید این انسان برای قوه جنسی خود چه به روز دنیا نیآورده است.  این را از آن جهت گفتیم تا بدانید که کارکرد این طب های سنتی آنچنانکه مشهور است بی آزار نیست.  در ایران مدتهاست آنرا طب ایرانی میگویند و عده ای هم اخیراً در مراکز مذهبی آنرا طب اسلامی نام نهاده و تشکیلات وسیعی برایش تدارک دیده اند.  همانطور که قبلاً هم گفته بودیم، باید رو به مجریان این طب های مختلف کرده گفت که اگر هدفشان نجات جان آدمیست پس چه مشکلی با پزشکی رایج و علمی دارند و چرا کتب آنرا میسوزانند؟  پزشکی علمی منطقاً با شما و طب شما نباید مشکلی داشته باشد اگر که داروی شما واقعاً نجات بخش است.   میگوئید روغن بنفشه درمان ویروس کروناست.  بسیار خوب، آنرا برای چند نفر از بیماران خود تجویز کنید اگر مفید افتاد تمام دنیا مرید شما خواهند شد.  هموپاتی نیز طب ادعائی دیگریست که شرح آن را سابقاً داده ایم.  هدف اغلب آنها معلومست و اصل همه آنها بر کسب مال و شهرت است.

3- منابع متقن: عنصر رایج در تمامی عرصه های مختلف شبه علم، "منابع معتبر" است.  از اینجا و آنجا مطالبی بی ربط و یا باربط را بهم میآمیزند و بنام منابع معتبر علمی جا میزنند.  مثلاً یکبار در مطلب "حاشیه ای بر علوم فیزیکی" که در بهار 1397 در همین وبلاگ درج شد بشرح یک فقره کلاسیک از این داستانها پرداختیم.  یکی از خوانندگان قدیمی، آدرس سایتی را فرستادند و خواستار توضیح ما شدند.  موضوع سایت، در مورد ادعاهای یک دانشمند فضائی و شرح مشاهدات شخصی وی از دیدار با فرازمینی ها بود.  بگذریم از اینکه بعد از توضیحات ما که کلیت داستان را زیر سوأل برد، این خواننده عزیزی که خواستار توضیح ما بودند رنجیدند و قهر کرده ارتباط خود را بکلی بریدند.  گویا دوست داشتند تأیید تصورات خود را بگیرند.  اینهم امری طبیعی است و ما اغلب مایلیم جز تأیید افکار خودمان چیز دیگری نشنویم.  شنیدن هر صدای دیگری ما را ناراحت میکند.  و بهمین دلیل، طبیعی است که جامعه ای داریم که همچنان در حال درجا زدن است و پیشرفت که نمیکنیم، هیچ، چه بسا بازگشت بعقب را تجربه میکنیم.  برای پیشرفت هیچ چاره ای نیست جز تحمل افکار یکدیگر و تعاملی که در یک محیط آزاد صورت میگیرد.  این روزها سریالی در ارتباط با بشقاب پرنده ها در یکی از کانال های تلویزیونی پخش میشود و تماشاگران زیادی دارد.  این قبیل برنامه ها، که منهم از علاقمندان آن هستم، برای سرگرمی است و  به حقیقت ماجرا کاری ندارد.  یک دانشمند مشهور که نامش در این سریال آمده پرفسور هاینک است که مدتها درباره اشیاء پرنده ناشناس برای نیروی هوائی آمریکا کار کرده و نتایجش را در کتاب آبی منتشر کرده و سریال هم به این نام است.  کاری به این نداریم که دعاوی مطرح شده چقدر حقیقت دارد که ما در جای دیگری مشروحاً بدان پرداخته ایم.  اما نکته مهم وجود تمایلی نابجا و عجیب در هموطنان ما است که هرچه برچسب خارجی داشته باشد و در خارج تولید شده و یا بزبان خارجی باشد را وحی مُنزل تلقی کرده و در ردیف منابع معتبر آنان را جای میدهیم!  دامنه این ارادتمندی گاه وزارت خانه های ما را هم آلوده کرده بطوریکه یک سایت خارجی مجعول که معلوم نیست از کجا تغذیه میشود و بکجا بند است بعنوان منبع معتبر و یگانه رفرنس ما معرفی میشود که جای بسی شگفتی است.  غریبی گرت ماست پیش آورد/ دو پیمانه آبست و یک چمچه دوغ.  گاهی حتی کار به ابتذال کشیده و مطالب یک کارتون آمریکائی (خانواده سیمپسونها) که برای بچه ها درست شده بعنوان مدرک علیه آن دولت استفاده میشود!  این شیفتگی شامل حال هیئت های مذهبی نیز هست، بطوریکه اگر یک کارگردان آمریکائی مثل فورد کاپولا، از سوره فاتحه الکتاب تمجید کند آنرا ملاک قرار داده و نقطه مبداء برای طرفداری از دین شود.  داروی درمان این بیماری، بازگشت به عقل یعنی خویشتن خویش است.

4- پیشگوئی آینده:  مباحث مختلف شبه علم یک فصل مشترک مهم با یکدیگر دارند که همانا "پیشگوئی از آینده" میباشد.  معروف ترین پیشگو در غرب، "نوستر آداموس" است که نگارنده تمام پیشگوئی هایش را خوانده و حتی یک مورد پیش بینی درست و حسابی در آن نیافته است.  سبک کار وی "ایهام" است یعنی چیزی بگوئی که هرکس معنای متفاوتی از آن درک کند.  بسیاری از رمالان و پیشگوها از این تکنیک کمال استفاده را میبرند.  البته ایهام در ادبیات جایگاه خاصی دارد و هنریست که کار هرکس نیست.  شیرینی اشعار حافظ نیز بجهت استعمال سبک ایهام است که آنرا چنین جذاب کرده مورد احترام همه است.  مردم با دیوان حافظ فال میگیرند زیرا هر کس با شعر پیش آمده نتیجه کار خود را لابلای شعر لسان الغیب می یابد.

5- وجه افتراق شبه علم از خرافات: تفاوت شبه علم از خرافات چیست؟  شبه علم یک وجه مدرن و لوکس از خرافه است.  بعبارت دیگر امتزاج خرافات اصیل با رنگ و لعابی از علم که پذیرش ادعا را برای مخاطب باسواد آسانتر و جذاب تر کند.  یکی از مصادیق آن که این روزها نیز بحث آن هست، موضوع "جن" میباشد.  این کلمه در معنی یعنی "ناپیدا" و کلمه "جنین" نیز از آن مشتق شده یعنی طفلی که هنوز ناپیداست و بویژه هنوز جنسیت آنرا هیچکس نمیداند.  در صحاری عربستان به سبب تفاوت زیاد دمای روز و شب، انبساط و انقباض کارهائی میکرده است (و هنوز میکند) که امروز ما باید تاوان آنرا بدهیم!  در قدیم، شبها که کاروانیان در صحرا طی طریق میکردند گاهی صدای عجیبی مثل سوت یا صحبت نامفهوم میشنیدند و از ترس بخود میلرزیدند.  کسی را در اطراف نمیدیدند و لذا آنرا بحساب موجودی نامرئی بنام جن میگذاشتند که قصد اذیت دارد.  این پدیده از دیدگاه قدما موجودی واقعی بود زیرا دارای اثر وجودی بود و صدای آنرا در شب میشنیدند.  طبعاً اگر ما هم در آن روزگار میبودیم همین دیدگاه را میداشتیم.  بعدها موجودیت آن دامنه بیشتری پیدا کرد بطوریکه چیزهائی را که از تفسیر آن قاصر بودند به پای آن نوشتند.  هنوز داستان ها درباره مشاهده جن و پای سُم مانندش در حمام های قدیم بر سر زبانهاست هنگامیکه مؤمنین سحرگاهان خود را تک و تنها در خزینه حمام با او روبرو میدیدند.  سرچشمه همه اینها به ترس برمیگردد.  ترس از ناپیدا.  اما ببینیم جن از چه ساخته شده؟  در دورانی که عناصر چهارگانه علم روز بود، آنرا از "آتش" تصور میکردند که گویا شیطان نیز از جنس آن دانسته شده.  اما امروز برای کسی که فیزیک خوانده و پای بند عناصر اربعه زمان ارسطو نیست پذیرش این امر بسیار مشکل اگر نگوئیم غیرممکن است.  اینجاست که علم و آب و رنگ علمی بکمک میآید و از واژه وزین "انرژی" استفاده میشود.  کما اینکه امروزه رسم است که میگویند فلان چیز بما انرژی منفی میدهد.  انرژی منفی یعنی چه؟ کسی نمیداند.  لذا امروز میگویند جنس جن از انرژی است که هم قشنگ و هم جذاب و هم پر طمطراق است.  این مثالی است از روش شبه علم که مفاهیم غیر عقلانی در لفافی از عبارات علمی چنان پیچیده میشود که بدون استثناء بیسواد و باسواد را گیج و مبهوت کرده همه را وادار به تسلیم میکند.  امروزه میدانیم که انرژی نیز از جنس مادّه است و لذا باید دارای اثر متقابله با سایر مواد باشد.  پس چگونه است که این جن و بستگان سببی و نسبی آن فقط توسط عوام درک میشود ولی در هیچ آزمایشگاه و تشکیلات علمی هیچگونه ردّ پائی از خود بجا نگذاشته است؟!  اینجاست که اگر نیک بنگریم، شبه علم ادامه همان خرافات سنتی است.  یکی با لفاف زیبا و دیگری بدون پوشش.  رواج اولی بیشتر در غرب و دومی عمدتاً در شرق است.   

6- تن ندادن به آزمایش: موضوعات خرافی اغلب بحث های یکطرفه است و تولیدکنندگان و مروجین آن علاقه ای به بحث رو در رو در محیط آزاد ندارند.  بعلاوه، اجازه آزمایش موضوع مورد ادعای خود را در شرایط آزمایشگاهی زیر نظارت دانشمندان فنّ نمیدهند.  اصولاً یکی از راه های تشخیص این قبیل موضوعات همین است.  یک قاعده طلائی عمومی چه برای موضوعات این چنینی و چه مسائل ی بشرح زیر وجود دارد : " چنانچه ریگی در کفش ندارید، دست را رو بازی کنید ".  بعبارت دیگر یعنی "شفافیت".  کلام ترسناکی که خلافکاران را میترساند.  جهت دیگر مخالفت با شفافیت ناشی از سود های کلان در موارد مرتبط با امور مالی است.  در حال حاضر چین بزرگترین بازار طب سنتی جهان را در اختیار دارد.  هرچه غیر قانونیست در این بازار با پول خوب قابل خریداریست.  عاج فیل، پودر خشک شده پنجه ببر، باله ه، پولک پانگولین، و لاشه هزار و یک جانور بیگناه دیگر در این بازار خرید و فروش میشود.  میگویند خاصیت عمده این مواد جادوئی برای قوه باء است و با توجه به جمعیت عظیم این کشور شاید چندان بی ربط هم نباشد!  باید اعتراف کرد که لاطائلات ما از این منظر دستکم کمی انسانی تر است زیرا علمای ما برای این مقصود فقط به پوشیدن صندل زرد اکتفا میکنند.

7- بها دادن به شبه علم: نکته آخر اینکه خرافات و شبه علم در اطراف و اکناف جهان به یکسان وجود دارد و جائی نیست که از آن در امان مانده باشد.  اما تفاوتی که هست، این مسائل هیچگاه در جایگاه تصمیم گیری رسمی دولت ها قرار نمیگیرد.  فقط یکبار اتفاق افتاد که در آمریکا در زمانی که ریگان عهده دار ریاست جمهوری بود، وی اظهار کرد در برخی تصمیمات به هوروسکوپ یا پیشگوئی متولدین هر ماه مراجعه میکند.  این سخن منجر به انتقادات زیادی شد و نهایتاً ایشان هم از عقیده خود عدول کرد.  متأسفانه در برخی کشورها دیده میشود که شبه علم و خرافات در رأس هرم تصمیم گیری کشور است.  علت آن نیز ساده است، زیرا افراد با کمالات در قاعده و در پائین و افراد عامی در مراتب بالای هرم قدرت جای دارند.  حال و روز چنین جوامعی روشن است و تا وقتی خرافات در سیستم حاکمه بها داده شود، آینده روشنی پیش رو نخواهند داشت.  شبه علم به خودی خود زیان آور است بویژه وقتیکه صاحبان قدرت، با دروغ و جعلیات در صدد قانونمند ساختن آن در تمامی شئون کشور باشند.  تبلیغات، ابزار مهمی در انجام این مقصود است چه با تکرار و القاء هر خبر چرندی میتوان آنرا حقیقت محض جلوه داده و توده نیز آنرا با میل و رغبت پذیرا شود. 


مشخصات

آخرین جستجو ها